عوامل مختلفی که بیماری های زنان را ایجاد می کنند در اصل از خود بدن سرچشمه می گیرند. این نظریه در مورد بیماریهای مهم تر مانند نمو پیش از حد رحم وغیره بخوبی صادق است.در این مطلب از مجله برفانک برایتان از بیماری های زنان میگوییم.
علت بروز بیماری های زنان چیست؟
یک دستگاه انباشته از مواد سمی در بدن سبب می شود که جریان خون همواره در حال مسمومیت باشد و اگر در چنین حالتی احتقان مزمن و انقباض دردناک رحم و قسمتهای مجاور آن پیش آید
احتمال نمو رحم بیش از حد طبیعی (به سبب اشکال در رهایی از احتقان و رسوب مواد مضره) زیادتر میگردد. بخصوص اگر قبلا معالجات دارویی نیز بر روی بیمار اعمال شده و یا کورتاژ انجام گرفته باشد.
همچنین شکی نیست که قطع قاعدگی در زمان یائسگی نیز استعداد بزرگ شدن غیرطبیعی رحم و بخصوص ابتلای به سرطان آن را نیز به دلایل فوق زیاد میکند.
طبیعت برای رهایی بدن از مواد زاید و فضولات دستگاههای جنسی زنانه از قاعدگی استفاده می کند. موقعی که قاعدگی بند میآید
این جریان دفع مواد اضافی طبیعتاً تعطیل می شود و در بعضی از زنانی که نتوانند این مواد مضره را از طریق دیگری دفع کنند مواد مذکور بتدریج در رحم آنها جمع شده باعث بزرگ شدن بیش از حد آن و یا سرطان این عضو میگردد
(کلیه این نظرات درباره پستان نیز کاملا صادق است زیرا پستان و رحم با یکدیگر ارتباط بسیار نزدیات دارند).
مسلم است با توجه به علل بیماری های زنان نباید نقشی را که عادت به زندگی آمیخته با کثافت، زایمان مخالف مقررات بهداشتی و زایمان زیاد در ایجاد آنها ایفا میکنند از نظر دور داشت.
همچنین نقش سقط عمدی، افراط در اعمال جنسی، انحرافات جنسی و روشهای جدید جلوگیری از بارداری را نباید فراموش کرد.
جای هیچ گونه تردیدی نیست که اجرای مقررات (تنظیم خانواده) در بین نژادهای متمدن نیز بیماری های زنان را افزایش داده است.
پزشکان چگونه از بیماری های زنان جلوگیری می کنند؟
اکنون که درباره علل و عوامل بیماریهای زنان توضیحات مختصری دادیم شایسته است دقت خود را به روشهایی که محافل پزشکی برای مقابله با آنها به کار می برند معطوف داریم.
قبلا گفتیم پزشکان چنین تصور می کنند که هر عضو یا قسمتی از بدن از سایر اعضا و قسمتها جداست و این کوته بینی حتی در مورد دستگاههای زنانه نیز وجود دارد.
پزشکان نمی توانند ارتباط بین بیماریها و عوامل مربوط به سلامت دستگاههای زنانه را درک کنند و بدین لحاظ معالجات را همواره به طور موضعی و به شکل بازدارنده انجام می دهند.
بنابراین به جرات می توان گفت که حتی تعداد بسیار قلیلی از زنان، در حقیقت از معالجات پزشکان رسمی در مورد اختلالات رحم و تخمدان خود بهره ای نبرده اند.
و عده زیادی از زنان از این که تحت عمل جراحی قرار گرفته اند بسیار متاسف اند زیرا نمیدانند در اواخر عمر چه بر سرشان خواهد آمد.
مسلماً این گونه زنان تصور میکنند که طبیب درباره کسالت آنها اطلاع کافی دارد و آنچه را که توصیه می کند حتماً به نفع آنهاست.
بدین جهت است بدون آنکه به عاقبت کار بیندیشند به برداشتن تخمدان یا رحم خود رضایت میدهند و محافل پزشکی نیز هیچ اقدامی برای روشن شدن ذهن آنها به عمل نمیآورند.