یکی از خائنانه ترین و زجرآور ترین سئوالاتی که ما در موقع برخورد با مصایب از خود می کنیم این است که چرا من . این چرا من به دنبال یک رشته احساسات تاسفبار و دلسوزانه نسبت به خود پیش می آید و بدترین نمونهٔ به خود گرفتن است. و اعتماد به نفسمان را به کلی سلب می کند. در نتیجه ما به صورت آدم بسیار بدبختی که قربانی حوادث شده درمیآییم و قدرت مبارزه و گذشتن از ناراحتیها و مصایب را به کلی از دست می دهیم. متاسفانه در جامعهٔ ما دلسوزی و ترحم به خود به صورت یک ،امر متداول درآمده،از آنجا که حتی جزئی از حادثه به شمار میآید. مثل اینکه در هر موردی که لطمه می خوریم باید دلمان به حال خودمان بسوزد و اظهار عجز ناتوانی کنیم. گویا درد و ضربه یک امر غیرعادی و غیر بشری است که نباید انتظارش را داشت.
چرا من بدترین جمله ای که به خود میگوییم
البته وقوع حوادث در مورد دیگران را عادی میدانیم اما خیال می کنیم این حوادث برای ما نباید اتفاق بیفتند. به کرات به یکدیگر گفته ایم چرا تو طفلکی؟،چرا تو باید ناراحتی بکشی؟،چرا این بلا باید به سر تو بیاید؟ کسی نیست که جواب دهد مگر من چه فرقی با دیگران دارم؟ چرا من نه؟ به هرحال با این طرز فکر کردن به خودمان و به یکدیگر به صورت قربانیان معصوم دبست و پا بسته ای نگاه می کنیم که قابل ترحم و دلسوزی هستیم. تاسف و ترحم به حال خودمان یا قبول دلسوزی مردم برای ما یک ترمز در راه گذشتن از ناراحتیهاست. با سئوال کردن چرا من ؟ در حقیقت ما خود را با دیگران و زندگی خود را با زندگی دیگران، که در وضع راحت تری هستند، مقایسه می کنیم. در حالی که زندگی قابل مقایسه نیست. هر یک از ما با توجه به ساخت، تجربیات، محیط، شرایط و هزار و یک عامل دیگر و یا اصلا بدون هیچ دلیل و علتی زندگی خاص خودمان را داریم و مقایسه کردن خودمان با دیگران و زندگی خودمان با زندگی دیگران بزرگترین اشتباه است
چگونه با این افکار مقابله کنیم
به گزارش مجله برفانک ما در قبول یا رد اینکه برای خود دلسوزی کنیم اختیار کامل داریم، میتوانیم اگر بخواهیم با بیرون راندن احساس ترحم، احساس قدرت را جایگزین سازیم. میتوانیم به جنبه های مثبت حادثه نگاه کنیم. حادثه یعنی امکان مبارزه، امکان رشد کردن.امکان نشان دادن قدرت و نیروی مقابله راه افتادن کودک نوپا می تواند برای ما مثال جالبی در این زمینه باشد. کودک نوپا برای یادگیری راه رفتن، بارها به زمین می خورد و با سختی و تلاش بلند می شود و دوباره راه رفتن را تمرین می کند. آن قدر زمین میخورد و آن قدر به تلاش ادامه می دهد تا یاد بگیرد که به راحتی راه برود. بدیهی است چنانکه کودک نوپا با یک دفعه زمین خوردن احساسی شکست و ناتوانی کند و به حال خود رقت آورده، تسلیم شکست شود، دیگر از زمین برنخواهد خاست و هرگز راه رفتن را نخواهد آموخت. بدون مبارزه در زندگی، ما مثل کودکی هستیم که از جا حیات و نیرو در او دیده نمی شود. بنابراین به جای سئوال چرا من؟ بهتر است از خود سئوال کنیم چرا من نه؟ ما در اوج ناراحتی و غم به دنبال چرا؟ می گردیم، متوقف می شویم و از خود میپرسیم چرا من؟، چرا حالا؟، برای چه؟
تاثیر این (چرا ها) در کاهش اعتماد به نفس
گمان می کنیم سئوالاتی جالب یافته ایم و یافتن جوابها به ما یافتن پاسخ صحیح از همهٔ ناراحتیها و گرفتاریهای احساسی فارغ خواهیم شد. البته اینطور نیست. پاسخ چراها ممکن است چند لحظه ای ما را در خود فرو برد و به ما آگاهی دهد ولی آرامشی دربر ندارد. به دست آوردن اطلاعات و تفسیر و توجیه کردنهای ساختگی همه موجب تشدید دلتنگی ما خواهند شد. فکر کنید. در بحبوحهٔ سوگ و ماتم از دست دادن عزیزی مثلاً برادرمان نشسته ایم و چرا؟ چرا؟ می کنیم.به دنبال چرا گشتن در حقیقت به دنبال یافتن کسی است که بتوانیم او را مقصر دانسته و مورد سرزنش قرار دهیم در حالی که اگر بخواهیم چیزی را حل کنیم سرزنش کردن راه حل کردن هیچ چیز نیست. بارها از خود سئوال می کنیم چرا مریض شدم؟ چرا این تصادف رخ داد؟ چرا او ترکم کرد؟ چرا فلانی این حرف را زد؟ آیا اگر جواب را یافتیم چیزی تغییر می کند؟ بدون شک چرا؟ چرا؟ کردن یک نوع شکنجه دادن خودمان در برابر حوادث و پیش آمدهاست. اگر از اعتماد به نفس کافی برخوردار نباشیم جواب چراها را بدین ترتیب خواهیم داد که شاید من دوست داشتنی نیستم. شاید خسته کننده شده بودم. شاید به اندازه کافی زیبا و جذاب نیستم. شاید رفتار مناسبی ندارم. شاید قدم کوتاه یا دراز است و از این قبیلی جوابها. چنانچه از خود مطمئن باشیم ممکن است جواب چراها را با بی ارزش کردن طرف مقابل بدهیم. مثل اینکه فکر کنیم آدم احمقی بود.خیلی غیرقابل انعطاف و خشک و جدی بود. بسیار از خود راضی و خودخواه بود. آدم ضعیف النفسی بود و غیره و غیره که بدین و ترتیب نه تنها ناراحتی ناشی از جدایی برایمان حل نشده است بلکه ناراحتی های دیگری ناشی از عدم اعتماد به خود و یا عدم اعتماد به انتخاب خود نیز بدان اضافه شده است.
منبع:https://www.barfanak.com